شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

ايمان

ايمان
سالها گذشت ...باز هم يوسفي بود و جمعيتي که بر سر جنازه اش دعوا مي کردند.... يکي بر سر پيراهن اش مي جنگيد....يکي براي انگشترش......يکي براي عباش مي جنگيد..يکي براي شمشيرش..... يکي براي سرش... ده حرامزاده نزد عبيدالله رفتند و گفتند پاداش ميخواهيم؛ گفت براي چه؟ گفتند "نحن رضضنا الصدر بالظهر..." يعني ما سينه اش را با سم اسبهايمان به کمر دوختيم...
ايمان
*به قلم مهدي صفي ياري از وبلاگ پري براي پريدن*
ايمان
بله از دوستان بنده هستن ... کارش درسته:)
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله فروردين ماه
vertical_align_top