پيام
+
وقتي يوسف نبي از دنيا رفت بخاطر محبوبيت زيادي که در بين مردم داشت ،
کنار جنازه مطهرش دعوا سرگرفت... هيچکس حاضر نبود جنازه يوسف نبي در محله اي غير از محله آنان دفن شود...بالاخره بخاطر اينکه قبيله اي ناراحت نشود ، بدن مطهر يوسف را ميان تخته اي سنگي گذاشتند و در رود نيل انداختند و سالها بعد حضرت موسي (ع) آن بدن مطهر را از رود نيل خارج کرد و در فلسطين خاک کرد...

شاخآبه عشق
91/10/5
ايمان
سالها گذشت ...باز هم يوسفي بود و جمعيتي که بر سر جنازه اش دعوا مي کردند....
يکي بر سر پيراهن اش مي جنگيد....يکي براي انگشترش......يکي براي عباش مي جنگيد..يکي براي شمشيرش..... يکي براي سرش...
ده حرامزاده نزد عبيدالله رفتند و گفتند پاداش ميخواهيم؛ گفت براي چه؟ گفتند
"نحن رضضنا الصدر بالظهر..."
يعني ما سينه اش را با سم اسبهايمان به کمر دوختيم...
ايمان
*به قلم مهدي صفي ياري از وبلاگ پري براي پريدن*
ايمان
بله از دوستان بنده هستن ... کارش درسته:)