سفارش تبلیغ
صبا ویژن




























جاتون خالی

صبح رفتیم برا نماز عید فطر داخل خیابون بساط رو پهن کرده بودن من ساعت 7:15 رسیدم اون موقع هوا ابری بود. تقریبا ساعت 7:40 حاجی آماده شد برا نماز تا نماز  رو شروع کرد آسمون شروع کرد به رعد وبرق زدن .اونم چه رعد و برقایی.

خلاصه بارون نم نم شروع به باریدن کرد دیگه مکبر هم وقتی که وضعیت و دید قنوت ها رو تند تند می خوند .خلاصه خدا بهمون رحم کرد تقریبا تا آخرای نماز. همینکه نماز تموم شد یهو یه بارونی گرفت از اون بارونا ها به شدت هوا شروع به باریدن کرد.

حالا مکبر تو این بین می گه بشینید تا حاجی خطبه بگه خلاصه هر کی رو می دیدی برا اینکه خیس نشه داشت فرار میکرد این ور و اون ور   ما هم وایساده بودیم کنار و نگاه می کردیم حاجی هم از فرصت استفاده کرد و شروع کرده می گه حالا موقع دعا کردنه دعا مستجاب می شه و از این حرفا.

دیگه حاجی یه چند دقیقه ای رو صحبت کرد و با ذکر چند دعا هم ختمش کرد.ولی عجب بارونی بود تو روز عیدی خدا عجب نعمتش و رو سرمون ریخت.الحمد الله.

راستی عید سعید فطر رو به همتون تبریک می گم.( انشاالله صد سال به این سال ها.)

التماس دعا

یا علی


نوشته شده در یکشنبه 88/6/29ساعت 9:43 صبح توسط ایمان غفاری نظرات ( ) |


Design By : Pichak