خونمون ابری شده چشماتو واکن دخترم دیروز یکی از اشنایان ما خودکشی کرد!! ایشون دچار اعتیاد بود و با خانواده خانم و پدری درگیری داشت و بالاخره بعد کلی کلنجار تسلیم نفس شد و خودکشی کرد.... امروز رفته بودیم واسه تشیع جنازش کسی زیاد براش ناراحت نبود همه انگار به زور اومده بودن ....ببیند اینه که می گن عزیز بشی دست خودته خوارم بشی دست خودته....بیچاره زن و پسر 12 سالش.... امروز تو تشیعش بارون میومد انگار اسمون هم به حال و روزش اشک می ریخت... خدایا چرا طاقت ما ادم ها انقد کمه،چرا همیشه به فکر خلاص شدنیم چرا کمکی به فکر اصلاح نیستیم چرا باید اینطور باشه... خدایا یعنی انقد طعم مرگ تو اسونه که اینطور راحت خودشونو دار می زنن.....هیی قربونت خدا.... به قول دوستمون محسن چاووشی که میگه خودکشی ممنوع!!! تو مجلس امروز این شعر رواز مولوی خوندن: سال ها فکر من این است و همه شب سخنم یا علی مدد آه باز شهر مدینه و آدم های بی حیایش ....... آه باز شهر مدینه و طعنه های بی مثالش...... آه باز شهر مدینه و نا له های فاطمه........ آه باز شهر مدینه و غربت علی ...... آه باز شهر مدینه و شبی غریبانه و تابوتی روی دوش علی...... تو یه خونه همه چشم امیدشون به مادره ،وای از اون روزی که مادری تو یه خونه مریض بشه........ التماس دعا ...یا زهرا س سی و دو حرف برای عرض نوایی.... سی و دو حرف برای بیان احســاسی.... سی و دو حرف برای شـــــــاد کردن دلی..... سی و دو حرف برای درج حسی عمیــــــــــق..... سی و دو حرف برای به وجود آوردن عــــــــــلاقه ای.... سی و دو حرف برای خوب بودن و خوب ماندن و خوب رفتن.... سی و دو حرف برای زندگی ..... خوشا آنکه با این سی و دو حرف خود را ساخت...... سلام خدمت همه دوستان: ابتدا قبل از هر چیزی سال نو رو خدمت همه دوستان تبریک عرض می کنم... بله یه 10 روز رفتیم قاطی خوبا.....تو جمع بچه جهادی های گل،بچه های با صفا،مخلص،بی ریا و مشتی.....جاتون خیلی خالی بود استان کرمانشاه منطقه فیروز اباد-عثمانوند سردسیر....جانم چه جای زیبا و با صفایی بود...درست بود که از لحاظ امکانات رفاهی محروم بود ولی از طبیعت بسیار غنی و سرشار بود...کوهای زیبا،دشت زیبا،چشمه و رود خانه زیبا.... از جهادی برگشتم ولی دلم هنوز اونجاست...دلم پیش بچه هاست...دلم تو روستای وینه بهارانه.... یاد نماز صبح جماعت بخیر...یاد دور هم نشستن های شبانه بخیر.......یاد پارسا کوچولو بچه شیطون روستا بخیر...یاد اهالی روستای وینه بهاران بخیر.....یاد بحث های داغ بخیر....یاد شوخی و خنده ها بخیر....یاد بیل و کلنگ زدن ها بخیر....یاد زیارت شب عید بخیر....یاد سفره های ساده جهادی بخیر....یاد یاران و دوستان با صفا بخیر...یاد وینه بهاران بخیر ....یادش بخیر..... باشم جهادی بعدی ........انشالله.... در کوی نیک نامان ما را گذر نداند ......گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را یا علی مدد در ادمه چند عکس از این منطقه رو گذاشتم....امیدوارم بپسندید.... سلام دوستان: اول اینکه چرا از همین الان تبریک و ..... 2 !!! چون که پارسال همین موقع بود که پست از همین الان تبریک و .... رو نوشتم دیگه این رو زدم 2:دی پارسال بود که برای اولین بار به دعوت دوستم وارد فضای اردوی جهادی شدم قبل از رفتن نمی دونستم که چه فضای زیبا و دلنشنی داره ولی وقتی رفتم اون 10 روز بهترین روز های سالم بود ..... گذشت تا نوبت به جهادی امسال رسید خدا می دونه که چقدر واسه رفتن به جهادی امسال لحظه شماری کردم الان رسید .... باز: دیدن بچه های جهادی.....دیدن مردم مناطق محروم.....دیدن زیبایی های خدا که از چشم ما مردم شهر نشین دوره.....دیدن مردم با صفای روستا.....دیدن بچه های شیرین و با نمک و ریزه میزه.....دیدن نعمت های که خدا بهت داده و قدرش رو نمی دونی.....دیدن یه انسان جدید که به دنبال خودش می گرده(خودم!)....ووو 10 روز دارم می رم تو بین پاکان خداوند ،یه عده جوون که همه با دل پاک میان می خوام منم برم تا دل منم با دل اونا قاطی بشه و رنگ و بویی خدا بشه .... اخه می گن خدا تو یه جمع خوب یه دونه بدم رو هم می خره .... خلاصه دوستان از فردا تا 6 فروردین عازم سفر پر برکت جهادی به مقصد کرمانشاه هستم.......پیشاپیش عید نوروز رو به همتون تبریک می گم امیدوارم که سال جدید سالی پر رونق برای خودتون و خانواده محترمتون باشه .....موقع تحویل سال نو دعا برای این حقیر فراموش نشه.....خدانگهدار گر دعا کردید و بارارن بارید........دعایی هم بر حال بیابان کنید التماس دعا از همگی ....یا علی مدد گاهی هر چه در بین واژه ها می گردم نمی توانم از میان انها کلمه ایی پیدا کنم که گویای حالم باشند...... و این چنین است قصه ی دلتنگی..... دوباره این دل رمیده شد هوایی اسیرم کرده این دل به نگاهی میان این همه نیرنگ و حیـــــله دل من خوش است به نـگاری سلام میگم این روزا کشور های عربی مشغول بازی های سیاسی خودشون هستند....بعد از قرن ها فهیدن که نباید زیر سلطه شاهان باشند و تازه بعد از اینکه کل دنیا همه سال هاست که حکومت جمهوری خود را تشکیل داده اند...تازه اعراب به فکر این افتادند که سلطه گری را بشکنند.....خلاصه هر چی باشه از نسل همان اعراب جاهلند دیگر.... هیچ زوری تو دنیا پایدار نیست و مطمئنن همه ظالمین روزی به خواری و خفت خواهند افتاد.....فرعونیان کجانند،نمرودیان کجایند...همه به درک واصل شدند..... روز جمعه متعلق به حضرت ولی عصر عج یه چند جمله ایی سخن با اقا: سلام بر تو ای تنها ترین تنها.....سلام بر تو ای غریب فاطمه س.....سلام بر تو ای فراموش شده ... مهدی جان آقا کی می آیی تا این همه ظلم و ستم را از بین ببری .......اقا بیا که جهان منتظر توست ...آقا بیا با عدالت پدر مظلومت علی جهان را پر از عدل داد کن..... راستی اقا حالتان که خوبه انشالله..... به امید روزی که با صدای رسای انا المهدی با پرچم برافراشته شده از حق ظهور نمایی و چشم ما را به جمال خود نورانی نمایی.... السلام علیک یا ابا صالح المهدی عج ادرکنی
یا علی مدد سلام خاله جان امشب نمی دونم چرا خاله یهو یادت رو کردم..... یادته چقدر باهام بازی می کردی... یادته وقتی می اومدی خونمون چقد باهامون شوخی و خنده می کردی .....یادته که وقتی می اومدی بهمون سر بزنی با هزار بدبختی از دست ما که نمی ذاشتیم بری فرار می کردی و می رفتی .......یادته وقتی می اومدم خونه مادر بزرگ روستا همش پیش تو بودم با هم می رفتیم بیرون روستا می گشتیم.....یادته با چه مهربونی نگام می کردی و بغلم می کردی...یادته بهم می گفتی ایمان عزیزم تو عزیز خاله ایی خیلی دوست دارم ......اینا رو یادته .... من هم هیچ وقت وقتی اون روز که خبر سوختنت رو آوردن از یادم نمی ره.......هیچ وقت ناله هایی رو که مادر می گفت تو بیمارستان می زدی رو فراموش نمی کنم.......هیچ وقت اون روزی که دایی اومد و خبر مرگت رو داد فراموش نمی کنم ....هیچ وقت روز تشیعت رو که تابوت رو دوش مردم بود فراموش نمی کنم ......دیدی دایی چقد سر خاکت گریه کرد....دیدی مامان و مادر یزرگ چه حالی داشتن......یادته نشسته بودم رو به روی حجله مردنت و گریه می کردم.... اگه الان بودی می دیدی که چقدر بزرگ شدم ....اگه الان بودی واسه خودت خونه و زندگی داشتی .........راستی هیچ می دونی خاله جون 14 ساله رفتی و ما رو تنها گذاشتی ...... بخشید دوستان امشب یهو یاد خاله ی مرحومم افتادم سال 76 تو سن 25 سالی به رحمت خدا رفت شادی روحش صلوات رو به روی پنجره فولا دنشستن چه صفایی داره...... قدم زدن تو صحن جامع رضوی چه صفایی داره...... نشستن رو به روی ضریح نشستن و به ضریح خیره شدن چه صفایی داره.... نیمه های شب تو صحن ازادی نشستن و زیارت خوندن چه صفایی داره..... نماز صبح خوندن تو حرم امام رضا چه صفایی داره...... خلاصه تو یه کلام حرم امام رضا عجب صفایی داره....... یا امام رضا اقا چند ساله نیومدم دعوت کن بیام که دلم برا حرمت پر می زنه......
وقت بی صبری شده منو نیگا کن دخترم
نکنه غمگین باشی وقتی بابات میاد خونه
گره نازک ابروهاتو و اکن دخترم
وقتی من رفتم بیا بعضی شبا به یاد من
جا نمازو واکن ومنو دعا کن دخترم
براشون دعابکن اگر چه بی خیالتن
باهمه همسایه ها اینجوری تا کن دخترم
تا زمین خوردی پاشو اگر چه خاک آلود باشی
یاعلی بگو وبابا رو صداکن دخترم
اگر احساس خطر کردی برا جون بابات
دلتو بسوزونو آتیش به پا کن دخترم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم ؟
از کجا آمده ام ؟ آمدنم بهر چه بود ؟
به کجا می روم آخر ؟ ننمایی وطنم.
مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا
با چه بود است مراد وی از این ساختم.
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
دو سه روزی قفسی از بدنم ساخته ام
Design By : Pichak |